شعر طنز(اتل متل توتوله.پیرمرد.شهر عشق.گفتم غم تو دارم.آي دانشمند!)
شعر طنز(اتل متل توتوله.پیرمرد.شهر عشق.گفتم غم تو دارم.آي دانشمند!)
اتل متل توتوله
اتل متل توتوله این پسره سوسوله
موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره
دي اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم تاج سرم میذارم
صورت رو کردي میک آپ بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم میذارم توي کیفم
هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم برات برنامه دارم
اگه مشکل نداري میام به خواستگاري
==============
پیرمرد
تعجب می کند یارم ز رفتاري که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاري که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاري که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواري که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاري که من دارم
و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازي:
خودت -یارا!- مرض داري و پنداري که من دارم
همیشه فکر می کردي که من از خویش شک دارم
کنون دیدي بی علت نیست اصراري که من دارم؟
چه خواهی گفت اگر روزي درآري سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاري که من دارم
کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساري که من دارم
برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی
کنون نقل محافلهاست آماري که من دارم
نه پولم می دهد، نه احترامم پاس می دارد
طلبکار ا ست خود گویی بدهکاري که من دارم
تمام سالمندان از پرستار جوان گویند
ولی صد سال سن دارد پرستاري که من دارم
================
شهر عشق !
دل من اگر خرابه
افتاده تو طرح چشمات
کی می شه که چشماي من
پر شه از تراکم پات !
بین چشماي من و تو
یه اتوبان محبت
گر چه تو آخر صدري
می رسم بهت با همت
قدر این دل خرابو
کاش یه ذره می شناختی
وقتی شد کلنگی تو
کوبیدیش ولی نساختی
توي قلب من به جز تو
هیچ کسی نمی شه وارد
تو کلانشهر دل من
تو شدي شرکتِ واحد
تیر برق چشماي تو
توي سینه ي شبامه
سرخ چشمک زن لبهات
هر جا می رم سر رامه
تو فضاي سبز سینَه م
گل سرخ خاطراته
تو ترانه هاي طنزم
طرح تعریض لباته
اما قلب سنگی تو
از ترافیک شده اِشغال
منو هی می ذاري بیرون
ساعت 9 مثه آشغال !
هر کسی که رشوه می ده
تو بهش اجازه می دي
تو براي فتح قلبت
هی جواز تازه می دي !
============
گفتم غم تو دارم 2
گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سر آید"
گفتم که ماه من شو ، گفتا که چاله دارد
"گفتم زمان عشرت دیدي که چون سرآمد"
گفتا به ساعت ما ، عشرت ادامه دارد
"گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز"
گفتا "وفا" شوهر کرد ، سیزده تا بچه دارد
"گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد"
گفت تا انقلاب مهدي ، نهضت ادامه دارد
"گفتم که بوي زلفت گمراه عالمم کرد"
گفت "جی پی اس" نداري ؟ کز ما نشانه دارد؟
"گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد"
گفتا که "فن کوئل" هم باد است و خانه دارد
گفتم بزن به تیرم تا پیش تو بمیرم
گفتا که هفت تیر من شیش تا گلوله دارد
=============
آي دانشمند!
هفته پیش جنب باغ ارم
سیبی افتاد صاف توي سرم!
بعد از آن ماجرا کسی یک بند
می زند داد: آي دانشمند!
باز مانده است چون در دیزي
بی حیا پس تو هم بگو چیزي!
نیست لازم به دوزي و کلکی
تئوري طرح کن تو هی الکی!
بعد یک هفته چشم بسته ندید
می شوي شکل نخبه هاي جدید!
غیر مجري با نبوغ نود
به خدا هیچ کس نمی فهمد!
می شوي موجبات فخر وطن
فرض کن جاذبه نبود اصلاً!
تو که شب تا به صبح بیداري
از نیوتون چه چیز کم داري؟!
من هم از گفته اش کمی آره
با خودم گفتم اي همه کاره!
باورم شد که نیستم همچین...
شده ام فیلسوف بعد از این!
خواب دیدم درخت ها شمع اند
فیلسوفان به دور من جمع اند!
رفته بودیم پیش اقلیدس
من و فارابی و ارشمیدس!
روي مان تا به روي هم شد وا
توي ویلاي ماخ شد دعوا!
لاجرم بعد بحث هاي غلط
همه تسلیم من شدند فقط!
با گوتنبرگ رفته بودم پیست
به گمانم حدود ساعت بیست!
بی جهت زنگ زد یهو بقراط
که کجا رفته اي تو با سقراط؟!
فارادي را حوالی تجریش
کاشتم عصر جمعه هفته پیش!
آري البته با چنین ترفند
می شود شد شبانه دانشمند
نظر بده تا دلی را شاد کنی نظر ندادی الهی باد کنی




