شعر طنز(همسري دارم)
شعر طنز(همسري دارم)
همسري دارم که سر تا پا گله
چهره ي شادش به مثل سنبله
خوش بیان است و شیرین کلام
تا ببیند او مرا گوید سلام
با دلی خوش آید او پیشباز من
باشد او هم صحبت و هم راز من
کی عبوسی می کند با من دمی
خنده اش باشد برایم مرحمی
در سخن چینی ندارد سابقه
باشد او در خانه داري نابغه
راضی ام پیوسته از او راضی ام
وقت تنهایی بود هم بازي ام
مادرم دایم از او دم می زند
پشت پا بر غصه و غم می زند
دم به دم گوید ز خوبی هاي او
می کند تمجید از او بی گفت گو
کی سخن از خاله باشد یا عمو
گر گله باشد کند آن را رفو
کی زند نق از براي البسه
هر چه دارد گوید او همین بسه
در قناعت شهره باشد پیش ما
کی بچسبد چون کنه بر ریش ما
کی به بحثی بوده ما را احتیاج
در تمام مدت این ازدواج
گر بپرسی مدت آن در جواب
گویمت این گونه با صد آب و تاب
ماه سوم را کنم آغاز و من
بیش از این دیگر نمی گویم سخن
نظر بده تا دلی را شاد کنی
نظر ندادی الهی باد کنی




